شعر در مورد زخم زبان
شعر در مورد زخم زبان,شعر در مورد زخم زبان زدن,شعر کوتاه در مورد زخم زبان,شعری در مورد زخم زبان,شعر در باره زخم زبان,شعری درباره زخم زبان,شعر در باره ی زخم زبان,شعر زیبا درباره زخم زبان,شعر درباره زخم زبان,شعر درباره ی زخم زبان,شعری درباره ی زخم زبان,شعر زخم زبان,شعر زخم زبان زدن,شعر کوتاه در مورد زخم زبان,شعر درباره زخم زبان,شعر برای زخم زبان,شعر نو زخم زبان,شعر های زخم زبان,شعری درباره زخم زبان,شعر در مورد زخم زبان,شعر درباره ی زخم زبان,شعر در مورد زخم زبان زدن,شعری در مورد زخم زبان,شعری درباره ی زخم زبان,شعر زیبا درباره زخم زبان,شعری برای زخم زبان,شعر کوتاه زخم زبان,شعر درمورد زخم زبان,شعر از زخم زبان,شعر در باره زخم زبان,شعر در باره ی زخم زبان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زخم زبان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
اشک ، لبهای پُر از زخم مرا تر میکرد
عوض بوسه فقط زخم زبان میخوردم
شعر در مورد زخم زبان
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
شعر در مورد زخم زبان زدن
چگونه می شود اما به زیر زخم زبان ها
نیاز داشته باشم به مرهم و تو نباشی؟
شعر کوتاه در مورد زخم زبان
زخم ها بسیار اما نوشداروها کم است
دل که می گیرد تمام سِحر و جادوها کم است
شعری در مورد زخم زبان
یک بار جای این همه زخم زبان زدن
راحت بگو که دوست نداری دگر مرا
شعر در باره زخم زبان
گاه از آن غنچه، فقط زخم زبان میریزی
گاه با بوسه شفابخش کنی مرهم را
شعری درباره زخم زبان
شدم آماجِ نیش وطعنه و زخمِ زبان خلق
تو مشمولِ چنین طعنه شنفتن ها شدی یانه
شعر در باره ی زخم زبان
خانم ! شما که درس نخواندید ….پس کجا
کی دکترای زخــــــــــــــم زبان را گرفته اید
شعر زیبا درباره زخم زبان
دل بــرکن و به شهـرِ دل من بیا عزیز!
زخـم زبان مردم چشـمت ، به جان ِ من
شعر درباره زخم زبان
یک روز شاید زود،شاید دیر… می فهمی،
زخم زبان مردمِ نامرد یعنی چه
شعر درباره ی زخم زبان
تو زخم مى زنى و شیوه ات لطافت نیست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نیست ؟
شعری درباره ی زخم زبان
بند آمده در حسرت وصف تو زبان ها
این آتش عشق است که افتاده به جان ها
شعر زخم زبان
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد
زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد
شعر زخم زبان زدن
تو هم خنجر بزن ، من زخم کاری دوست دارم
شبیه موزه هایم ، یادگاری دوست دارم
شعر کوتاه در مورد زخم زبان
این منم ؛ خون جگر از بدِ دوران خورده
مرد رندی که رکب های فراوان خورده !
شعر درباره زخم زبان
چیستم ؟! خاطری زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
شعر برای زخم زبان
من نمی خواهم از این راه غلط برگردم
عقل، بهتر که زبان بسته، نصیحت نکند
شعر نو زخم زبان
نیست از زخم زبان پروا دل بی باک را
می کند آتش عبیر پیرهن خاشاک را
شعر های زخم زبان
نیست در دل حسن را زنگی ز نیل چشم زخم
آب حیوانم، شب دیجور می سازد مرا
شعری درباره زخم زبان
گرم می سازد دل افسرده را زخم زبان
آتش بی مایه ام، خاشاک می سازد مرا
شعر در مورد زخم زبان
چون صدف بر هم نمی پیچد مرا زخم زبان
زیر تیغ تیز باشد گوهرافشانی مرا
شعر درباره ی زخم زبان
پرده ناموس از زخم زبان لرزد به خود
هیچ پروا از ملامت نیست رسوا کرده را
شعر در مورد زخم زبان زدن
آتش سوزنده را خاشاک بال و پر شود
هیچ پروا نیست از زخم زبان دیوانه را
شعری در مورد زخم زبان
مهر خاموشی که گیرد از دهان زخم ما؟
غیر پیکانش که می داند زبان زخم ما؟
شعری درباره ی زخم زبان
خون به صد رنگینی اظهار شکایت می کند
نیست در ظاهر زبان گر در دهان زخم ما
شعر زیبا درباره زخم زبان
نشد از زخم زبان شورش مجنون ساکن
خار و خس مانع طوفان نشود دریا را
شعری برای زخم زبان
شکوه از زخم زبان کردن مردم سبکی است
قلعه آهنی از گوش گران کن خود را
شعر کوتاه زخم زبان
نیست اندیشه ای از زخم زبان سرکش را
خار و خس بستر سنجاب بود آتش را
شعر درمورد زخم زبان
برگ من زخم زبان است درین سبز چمن
سنگ اطفال بود گر ثمری هست مرا
شعر از زخم زبان
ایمن از زخم زبان شد ز خموشی صائب
نیست اندیشه ز سوزن دهن دوخته را
شعر در باره زخم زبان
توان به زخم زبان برگ شادمانی یافت
که خار را گل عشرت به دامن است اینجا
شعر در باره ی زخم زبان
ازان به زخم زبان از خوشامدم قانع
که به ز نقش و نگارست رخنه زندان را
شعر در مورد زخم زبان
زبان ما اگر از شکر تیغ خاموش است
دهان شکرگزاری است زخم کاری ما
شعر در مورد زخم زبان زدن
سودا نشد به زخم زبان از سرم برون
از دل نبرد خامه سیاهی دوات را
شعر کوتاه در مورد زخم زبان
زخم زبان چه کار به سرگشتگان کند؟
پروای خار و خس نبود گردباد را
شعری در مورد زخم زبان
زخم زبان مرا نتواند گرفته ساخت
دل وا شود چو آبله از نیشتر مرا
شعر در باره زخم زبان
از زخم زبان نیست گزیر اهل رقم را
بی چاک که دیده است گریبان قلم را؟
شعری درباره زخم زبان
زخم شمشیر زبان صیقل ارباب دل است
تو چرا این همه از زخم زبان می لرزی؟
شعر در باره ی زخم زبان
دل گرفته ز زخم زبان نیندیشد
گشادآبله درخارزار می باشد
شعر زیبا درباره زخم زبان
شکوه جور تو نکشاید دهان زخم را
سرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم را
شعر درباره زخم زبان
زخم شمشیر به تدبیر بهم می آید
تا قیامت اثر زخم زبان می ماند
شعر درباره ی زخم زبان
صبر بر زخم زبانها کن که هر زخم زبان
کعبه دل را بود خار مغیلان دگر
شعری درباره ی زخم زبان
گفتم از لعل لبت یک شکر آرم بر زخم
گفت آری شدی و زخم زبان آوردی
شعر زخم زبان
زخم تیغ و تیر چون خواهی کشید
چون تو از زخم زبان بگریختی
شعر زخم زبان زدن
نبرد زخم زبان سرکشی از طینت عشق
چون خس و خار شود بند زبان آتش را؟
شعر کوتاه در مورد زخم زبان
گرچه از زخم زبان صائب نیاسودیم ما
شکر کز تیغ زبان ما دل کس ریش نیست
شعر درباره زخم زبان
در زبان هیچ کس زخم زبان نگذاشتم
جلوه مجنون من این دشت را بی خار کرد
شعر برای زخم زبان
چه کند زخم زبان با دل عاشق صائب ؟
شعله اندیشه ندارد ز زبان بازی خس
شعر نو زخم زبان
مکن اندیشه از زخم زبان گر بینشی داری
که هر زخم نمایان مد احسان است دلها را
شعر های زخم زبان
اگر بر زخم کافر نعمتان باشد گران پیکان
زبان شکر گردد زخم ما را در دهان پیکان
شعری درباره زخم زبان
تیغ گاهی تن زدی گاهی زبان کردی دراز
بردی از زخم زبان گردن کشان را مغز سر
شعر در مورد زخم زبان
ترا که زخم زبان نیست در کمین، خوش باش
که همچو خون به زبان نیشتر گرفت مرا
شعر درباره ی زخم زبان
خار در پیراهنش می ریزد از زخم زبان
عشق هر کس را که می خواهد زبان آور کند
شعر در مورد زخم زبان زدن
مکن اندیشه از زخم زبان چون عشق صادق شد
که چون شد صبح روشن شمعها را بی زبان سازد
شعری در مورد زخم زبان
خاطری مجروح از تیغ زبان ما نشد
ار چه ما چون بید در زخم زبان پوشیده ایم؟
شعری درباره ی زخم زبان
به پیش خلق مرا دی بزد به زخم زبان
که تا به طنز مرا خلق در زبان فکند
شعر زیبا درباره زخم زبان
زخم زبان خسرو اثر کی کند ترا؟
نی، خود سخن به تیشه فرهاد می رود
شعری برای زخم زبان
جور تو پنبه کار گلستان داغ دل
تیغت زبان ده دهن زخم سینه ها
شعر کوتاه زخم زبان
زخم دل چندین زبان داده است پیغام مرا
بی سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
شعر درمورد زخم زبان
کرده به زخم زبان سرزنش سرکشان
تیغ جهانگیرت آن هندوی مالک رقاب
شعر از زخم زبان
با صد هزار زخم زبان زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانیم
شعر در باره زخم زبان
هر چند درین باغ چو گل پاک دهانیم
از زخم زبان بوته خارست دل ما
شعر در باره ی زخم زبان
دامان رهروان را زخم زبان نگیرد
از خار ره پر و بال افزون شود صبا را
شعر در مورد زخم زبان
با دل رمیده عشق زخم زبان چه سازد؟
گلها ز خار چیند دامان چیده ما
شعر در مورد زخم زبان زدن
سالک آن به که شکایت ز ملامت نکند
که بود زخم زبان، خار بیابان طلب
شعر کوتاه در مورد زخم زبان
صائب از زخم زبان عشق محابا نکند
خس و خاشاک بود سنبل و ریحان طلب
شعری در مورد زخم زبان
شود ز زخم زبان خارخار شوق افزون
که خار را پر پرواز می کند سیلاب
شعر در باره زخم زبان
باد نخوت از سرم زخم زبان بیرون نبرد
این حباب پوچ، تیغ موج را دندانه ساخت
شعری درباره زخم زبان
عاشق شوریده را ترساندن از زخم زبان
خار و خس سیلاب را در رهگذار افشاندن است
شعر در باره ی زخم زبان
کار گویا می کند کوته زبان لاف را
جوهر شمشیر از زخم نمایان روشن است
شعر زیبا درباره زخم زبان
می کند اندیشه از زخم زبان ناصحان
ورنه مجنون را محابا از دهان شیر نیست